مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 13 روز سن داره

نی نی بامزه من

بازی

  پسرم عاشق بازیه دیروز بردیمش خونه بازی . اینقدر خوشحال بود که نمی دونست چکار کنه . از این بازی می رفت اون بازی . آخرشم رضایت نمی داد که ببریمش .گریه و زاری که هنوز می خوام بازی کنم   .  اینروزا وقتی می بریمش ددر به هزار زحمت باید برش گردونیم خونه . وقتی هم که می بینه داریم به خونمون نزدیک میشیم دوباره می گه ددر ددر . یعنی منو نبرین خونه . بعد بهش میگم پسرم ببین هوا تاریک شده الان دیگه شبه فردا دوباره می بریمت ددر .              ...
12 تير 1392

اینروزهای مانی

پسر گلم اینروزا حسابی شیطون و بلا شده دیگه به جای اینکه روی سرسره لیز بخوره بیاد پایین ، از روش می پره بعد برعکسش می کنه و روش بپر بپر می کنه خلاصه مثل همیشه شاد و پر انرژیه پسرم البته بعضی وقتا دیگه من کم می میارم   . البته خب بعضی وقتا هم میشینه دی دی (سی دی ) نگاه می کنه . سی دی های مختلف عمو پورنگ – رنگین کمان – خاله شادونه – شاپرک – قصه های خاله پریا – با نی نی – قلقلی و ... بعضی وقتا هم میاد میگه مانی یعنی عکسای وقتی که نی نی بودمو بذار نگاه کنم که اونم باز خوبه برای 15-10 دقیقه میشینه نگاه می کنه یا اصلا هیچی میره دنبال بازی و شیطونی . کارت های آموزشی رو که منا جون دوست خوبم آ...
26 خرداد 1392

دومین قرار وبلاگی

دومین قرار وبلاگی رو جمعه پیش 27/2/92 در پارک چوبی با مامان های گل برگزار کردیم که قرار بود نی نی ها آرد بازی کنن . ولی چه آرد بازی !!؟ ؟ مانی که همش سرگرم بازی با وسایل چوبی بود و اینقدر خوشحال بود که سر از پا نمی شناخت و هر وقت می خواستم ببرمش سمت آلاچیق که با بقیه نی نی ها آرد بازی کنه جیغ می زد و گریه که منو نبر . فقط 10-5 دقیقه بیشتر آرد بازی نکرد بعد دوباره رفت بازی . اصلا نشد ازش عکس بگیرم ولی عکسا رو زهره جون مامان آرشیدا گذاشته . ...
1 خرداد 1392

اولین قرار وبلاگی

جمعه پیش روز اولین قرار مامانای نی نی وبلاگی بود که منو مانی هم رفتیم و مامانا و نی نی های خوشگلشونو دیدیم و باهم آشنا شدیم . خیلی خوب بود با چند تا مامان خوب و گل آشنا شدم درباره خودمون و نی نی هامون حرف زدیم . نمی دونم چرا مانی غریبی می کرد و همش به من چسبیده بود طوری که همه می گفتن وای چقدر خجالتیه ! که البته مانی اصلا خجالتی نیست ولی جدیدا بعضی جاها که میره اولش غریبی میکنه که اینجا تا آخر همینطور بود. امیدوارم این دیدارها ادامه داشته باشه تا همونطور که مامان آرشیدا جون گفت بتونیم بیشتر خلاقیت رو در نی نی هامون ایجاد کنیم و پرورش بدیم . فعلا قرار شده سری بعد آرد ببریم تا نی نی ها آرد بازی کنن فکر کنم خوب باشه برای بچه ها ه...
22 ارديبهشت 1392

بارون حسابی

    از چهارشنبه تا جمعه یعنی دیروز اهواز حسابی بارون اومد و واقعا حال و هوای زمستون برگشت .  رفتیم بیرون زیر بارون با ماشین تاب خوردیم سمت بلوار ساحلی که تو راه برگشت مانی تو ماشین خوابش برد . قربونش برم آروم و بیصدا خوابید. هوا یکم سرد شده بود ولی خیلی خوب بود و سه تایی کیف کردیم     ...
14 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

اسمت چیه ؟ مانی : مانیییی صبحونه چی خوردی ؟ مانی: گردووو عکس کی تو لپ تاپ بود ؟ مانی : علی بگو ماشین مانی : مانوش بگو اسب مانی : ابس بگو آتیش مانی : اتیششش بگو شیر مانی : ایش بگو نون مانی : نن   ...
24 فروردين 1392