بازی
پسرم عاشق بازیه دیروز بردیمش خونه بازی . اینقدر خوشحال بود که نمی دونست چکار کنه . از این بازی می رفت اون بازی . آخرشم رضایت نمی داد که ببریمش .گریه و زاری که هنوز می خوام بازی کنم . اینروزا وقتی می بریمش ددر به هزار زحمت باید برش گردونیم خونه . وقتی هم که می بینه داریم به خونمون نزدیک میشیم دوباره می گه ددر ددر . یعنی منو نبرین خونه . بعد بهش میگم پسرم ببین هوا تاریک شده الان دیگه شبه فردا دوباره می بریمت ددر .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی