مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

نی نی بامزه من

مانی در 10 ماهگی

سلام به همه دوستان و ممنون از اظهار لطفتون   یک عکس که از عکس های آتلیه مانی رو به همون پست (عکس های آتلیه مانی) اضافه کردم .این عکسیه که مامانم اینا قاب گرفتن و توی خونشون گذاشتن . از روش عکس گرفتم و به بقیه عکسا اضافش کردم. در ادامه مطلب می تونید عکسای 10 ماهگیش رو ببینید.       ...
21 دی 1390

مانی شیطون

سلام به همه دوستان در مورد شیطونی های این نی نی هرچی بگم کم گفتم . اولاٌ که اینروز ها سرما خورده و من حسابی سرگرم مراقبت از اونم. علاوه بر این خیلی هم شیطونی می کنه و می خواد دستشو به هرجایی بگیره و بلند بشه . مثلا دستشو به میز و مبل ، صندلی و ... می گیره و دور تا دور اونو میچرخه . آخه دیگه کم کم میخواد راه بیفته این گل پسره . همش باید مواظب باشم که نیفته . گاهی وقتا هم خودشو آروم میگیره و میشینه روی زمین که نیفته . بعضی وقتا هم یه چیزایی می گه مثلا ماما رو بصورت ناقص میگه که خیلی بامزه میگه . اونوقت میگیرم و همش بوسش میکنم. بعضی وقتا هم نق میزنه که فکر کنم بخاطر دندونشه احتمالا 2 تا دندون بالاییش میخواد در بیاد . در ضمن آهنگ ملودی ...
12 دی 1390

عکس های مانی

سلام سلام صدتا سلام در اینجا چند تا از عکس های مانی رو که در یکی دو هفته اخیر گرفتم میذارم . لطفا به ادامه مطلب بروید ...... قربونش برم .                   ...
19 آذر 1390

الینا

الان عکسهای الینا جون رو دیدم خیلی بامزه بود . امیدوارم در کنار پدر و مادر خوبش بزرگ بشه تبریک میگم مامان الینا . ---------------------------------------------------------------------------------------- ****   لازم به ذکر است که الینا دختر همکارم منا جونه که در روز 10 آذر 90 به دنیا اومد و اسم وبلاگش هم مسافر کوچولو می باشد که در  قسمت لینک دوستان گذاشته شده . ...
19 آذر 1390

عروسک های صدا دار

قبلا بهتون گفته بودم که مدتیه از عروسکهای صدا دار میترسه این پسر خوشگله . چند روز پیش هم عمه اش براش سوغاتی 2 تا عروسک صدا دار آورده که خیلی قشنگن از اونا هم میترسه اول خوب نگاشون میکنه بعد میزنه زیر گریه برای همین هم فعلا اونا رو قایم کردم که نترسه گل پسره . فردا عکسشونو میذارم . خیلی بامزه ان. باباش هم براش یه سگ خریده بود که توی یه دستش استخوون و توی یه دست دیگه قاشق هست ، وقتی استخوون رو ازش میگیری شروع میکنه به عوعو کردن با صدای بلند که مانی از اون به طرز وحشتناکی میترسه . خلاصه فعلا اینا رو برداشتم تا ترسش بریزه . چیکار کنیم دیگه . این هاپو رو باباییش از خارک براش آورده   اینا رو هم عمه خریده  (خر ایستاده) خ...
9 آذر 1390

دندون مانی

روز 26 آبان یعنی  ٧ ماه و 28 روزگی مانی کوچولوی ما دندون درآورد . 2 تا دندون جلوی پایینیش یکم اومده بیرون . وقتی منو باباش دیدیم خیلی ذوق کردیم .  قربونش برم به قول باباش 2 تا برنج درآورده . داشتیم با لیوان آب سیب بهش میدادیم که متوجه دندوناش شدیم که به لیوان میخورد صدا میداد و خیلی خوشحال شدیم . هر مرحله از بزرگ شدنش که میگذره دلم برای مرحله قبلی تنگ میشه . به نظرم آدم باید این خاطره ها رو ثبت کنه تا بعدا یادش نره . ...
8 آذر 1390

مانی به عکاسی میرود

روز پنجشنبه گذشته  مانی رو بردیم آتلیه و ازش عکس گرفتیم .  جالبه مانی خودش ژست گرفته بود و عکاسه هم گفت ژستهایی که خودش می گیره خوبه و نیازی نیست که بگیریدش و پشت سرهم ازش عکس می گرفت . فکر کنم عکساش خوب دربیاد .
7 آذر 1390

مانی در صندلی ماشین

این عکسو موقعی که باباش میخواست ببردش ددر ازش گرفتم برای همین خیلی خوشحاله موش موشکم.  قربونش برم . بوس بوس بوس قراره یه روز ببرمش اداره پیش خاله ها ، ولی حیف خاله منا نیستش که مانی رو ببینه . جات خالیه خاله منا . ...
30 آبان 1390

بدون عنوان

سلام به همه مامانا ، مانی خوشگلم بزرگتر شده و حواسش به همه چی هست ، به محض اینکه لباس می پوشیم بریم بیرون شروع میکنه به سروصدا کردن که یعنی منم با خودتون ببرین همینکه می بریمش سمت در می فهمه که می خوایم بریم بیرون ساکت میشه . خلاصه خیلی ددری شده . جدیدا هم از عروسکهای صدا دار میترسه نمی دونم چرا ولی سعی می کنم فعلا اونا رو نشونش ندم تا ترسش بریزه . خلاصه داره شیطونیاش بیشتر میشه و حسابی منو باباش رو مشغول کرده (قربونش برم) توی اداره که هستم دلم براش تنگ میشه . ...
28 آبان 1390